برافروخته، سرخ…
افروختن، افروزنده، روشن کننده، تابنده، سوزاننده…
افروز، شهاب، تابان و سوزاننده…
نوعی حلوا…
سرگذشت و حكايت گذشتگان، افسون، سحر، داستان تخیلی…
کلاه پادشاهی، تاج…
تاج بانو، سر آمد همه زنان…
سرآمد همه دختران…
حیله، تزویر، کلمات جادوگران، جادو، جاذبه…
افشاننده، پريشان، پراكنده، آشفته…
خطی که در محل تقاطع زمین و آسمان به نظر می رسد…
شاخههای درخت، شاخسار…