عمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان (از نام های کهن)…
نفس کامل و انسان نیکوکار، صاحب گفتار و کردار نیک، از شخصیتهای شاهنامه…
مانند آب زلال و شفاف…
نام زنی در منظومه ویس و رامین، مایه فخر آب، کنایه از لطافت پوست…
افتخار پدر، موجب آسايش و شادكامی پدر، عزيزِ پدر، دختر نازنین بابا…
آذر، آتش، نام یکی از ماههای پاییز…
آتشگون، آذرگون، مانند آتش، (به مجاز) زیبا رو…
منسوب به آتش، آتشین، (به مجاز) زیبارو…
منسوب به آترین، آتش، آتشین، (به مجاز) زیبارو…
آتشین، زیباروی…
زیبارو، آتشین، سرخروی…
مشهور، نامدار، (به مجاز) دختری که به لحاظ زیبایی مشهور و نامی است…